لایحه فرجامخواهی از حکم طلاق توسط مرد - زوج
منظور از فرجامخواهی، اعتراض به حکم و دیوان عالی کشور است.طلاق از جمله آرای حقوقی است که در هر حال چه نسبت به آن تجدیدنظر خواهی شده یا نشده باشد، ظرف 20 روز پس از صدور حکم دادگاه تجدیدنظر یا پایان تجدیدنظر خواهی قابل فرجامخواهی در دیوان عالی کشور است.اکثریت موضوعات حقوقی فقط در صورتی قابل فرجامخواهی هستند که طرف تقاضای تجدیدنظر ننموده باشد.در رسیدگی فرجامی دیوان عالی کشور صرفاً به جنبه شکلی دادرسی توجه می نماید یعنی توجه به اینکه آیا دلایل ابرازی مورد عنایت و توجه مرجع بدوی یا تجیدیدنظر قرار گرفته و اینکه آیا تشریفات دادرسی و قواعد آیین دادرسی رعایت شده است یا نه.
امتیاز:
|
تعداد بازدید: 20166
لایحه فرجامخواهی از حکم طلاق
ریاست محترم دیوان عالی کشور
با سلام و تقدیم احترام
در خصوص دادنامه شماره .... (صادره از شعبه ۲۳ دادگاه تجدید نظر استان تهران)، که پس از ایراد و ارجاع شعبه 12 دیوان عالی کشور طی دادنامه شماره ..... تاریخ ۸۷/۱۱/۱ شعبه دوازدهم دیوان عالی کشور در خصوص دادنامه شماره .... (صادره از شعبه ۲۴ دادگاه تجدید نظراستان تهران)، صادر شده است مطالب ذیل را در دفاع از رأی فرجامخواسته به استحضار قضات شریف دیوان عالی کشور می رسانم :
1- شعبه ۲۴ دادگاه محترم تجدید نظر در رأی اخیر خود (دادنامه شماره ....) در سطر۶ و ۷ رأی دادگاه بدوی را مطابق مستندات و قرین صحت دانسته است. در صورتی که رأی دادگاه بدوی و به خصوص دلایل این مرجع در صورت حکم به اجازه طلاق زوجه, از جهات مختلف مخدوش و عاری از دقت قضايي به نظر می رسد. یکی از دلایل مورد ادعای خواهان بدوی و نیز مورد توجه دادگاه عدم پرداخت نفقه است. لازم به ذکر است تا زمان صدور حکم بدوی (دادنامه شماره .... صادره از شعبه ۲۷۱ دادگاه عمومی شهرستان تهران) هرچن حکم به پرداخت نفقه داده شده بود. ما اجراییه که مصداق الزام مورد نظر قانونگذار در ماده ۱۱۲۹ قانون مدنی می باشند صادر نشده بود.اجرائيه مورد نظر در تاریخ ۸۸/۲/۶ صادر شده و موکل در موعد مقرر در آن مبلغ مورد حکم را پرداخته است.
2- دلیل دیگر که خواهان آن را ادعا نموده و دادگاه بدوی نیزآن را موزه استناد قرار داده (سطر دوم و چهارم دادنامه بدوی) و دادگاه تجدیدنظر هم آن را تایید نموده سوء رفتار نامناسب و نامساعد (عین, مطلب داهخواست بدوی و رأی بدوی) است. که چیزی نیست جز ادعایی که نهر خواهان در هر دعوا ممکن است آن را.مطرح کند؛ ولی ادعا بدون ارائه دلیل و با انگار خوانده هیچ ارزش و اثری نمی توائد داشته باشد.
3- همچنین خواهان بدوی به عنوان دلیل طلاق متوسل به ادعای کراهت و تنفر از زوج و با بخشش 50 سکه از مهریه خود درخواست طلاق خلع نموده است. همانطور که قضات محترم دیوان استحضار دارند کراهت و تنفر امری نیست که به صرف ادعا مورد پذیرش قرار گیرد. در خصوص شرایط و ويژگي های کراهت و تنفر مورد نظر قانونگذار در ماده ۱۱۴۶ قانون مدنی به تجویز ماده ۳ قانون آیین دادرسی مدنی نظر قضات محترم ندیوان را به مسأله ۱۳ به بعد کتاب خلع تحریر الوسیله امام (ره) جلب می نمایم که ضمن شرط دانستن کراهت شدید، در مسأله 14 چند مصداق از آن را بیان داشته اند که از آن جمله است : زشتی قيافه, بدی خلق و فقر. اگر دلیل دادگاه بدوی (شعبه ۲۷۱) و تجدید نظر (شعبه ۲۴) در قبول دادخواست اجازه طلاق تنفر و کراهت شدید زوجه از زوج باشد وکالت مندرج در بند الف از شروط ضمن عقد نکاح تحقق نمی یابد و علاوه بر اثبات ادعای کراهت و تنفر شدید. قبول مبلغ فدیه از حقوق زوج است؛ که ایشان هم بارها عدم تمایل خود را به مبلغ بخشیده شده از سوی زوج اعلام نموده اند. طلاق خلع همانطور که استحضار دارید ویژه موردی است که زوجه دلیلی برای طلاق ندارد. که با بخشش مبلغی که می تواند کمتر یا مساوی یا بیشتر از مهر باشد پس از قبول فدیه از سوی زوج. طلاق بگیرد. ولی متأسفانه مرجع بدوی و تجدید نظر به این مراتب توجه ننموده اند.
قضات محترم و شریف دیوان عالی کشور آیا به نظر شما منصفانه است که مردی هیچ اقدام خلاف قانونی ننموده باشد و مهریه همسر خود را هم تماماً پرداخت نموده باشد و در نهایت همسر وی بدون هیچ دلیلی طلاق خود را هم بگیرد (اگر زوجه دلیلی برای طلاق داشت حتماً تا به حال از آن طریق اقدام کرده بود).
4- اینکه در دادنامه صادره از دادگاه تجدید نظر آمده زوجین حدود پنج سال است جدا از هم زندگی می کنند صحیح است ولی آیا برای صدور حکم طلاق کافی است؟ ولی اینکه مرجع مذکور زوج را متهم به عدم اقدام عملی در جهت مراجعت زوجه به منزل مشترک نموده صحیح نیست. گذشته از اينکه زوجه خود و با میل خود منزل مشترک را ترک کرده. موکل بارها و به طرق گوناگون ایشان را به زندگی مشترک دعوت نموده ز آن جمله است اظهار نامه های مورخ 83/06/19 و 88/02/30 و نیز کلیه لوایح تقدیمی که در پروئده مربوطه ملاحظه می فرمایید؛ در تمامی آنها موکل همسر خود را به مراجعت و ادامه زندگی مشترک دعوت نموده است و نیز در این لایحه با حسن نیت کامل و با علم رویت لایحه توسط ایشان این دعوت را تکرار می نمایند.
5- موکل در کمال حسن نیت تمامی مهریه همسر خود را پرداخته و نفقه ایشان را هم پس از صدور اجرائیه پرداخت نموده است و بارها جهت بازگشت ایشان به زندگی مشترک از زوجه محترم به طور رسمی (از طریق اظهار نامه) و غیر رسمی (از طریق مراجعه حضوری و فرستادن واسطه) درخواست نموده است. وحتی دو مرتبه دادخواست الزام ایشان به تمکین را داده است.کدامیک از موارد ذیل مصداق سوه رفتار یا کوتاهی در انجام وظایف زناشوئی است؟
با عنایت به مراتب فوق و با جلب توجه قضات شریف دیوان عالی کشور به لوایح پیشین مستدعی است تصمیم مقتضی و موافق با انصاف صادر فرمائید.